جلوگيري ازفرسايش و حفظ و نگهداري رطوبت خاك

براي جلوگيري ازفرسايش و جهت حفظ و نگهداري رطوبت خاك سعي بر آن مي شود كه از سيستم شخم حداقل و يا شخم سطحي استفاده گردد تا بقاياي گياهي بيشتري در سطح خاك بماند ، بقاياي گياهي به عنوان محيط زندگي و منبع موادغذايي براي عامل اكثر بيماريهاي گياهي است .
در زراعت گندم بيماريهايي كه بر روي بقايا فعاليت كرده و ايجاد بيماري مي كنند عبارت از بيماريهاي سپتورياي سوختگي برگي ،سپتورياي سوختگي گلومي ، پاخوره ،پوسيدگي هاي ريشه و طوقه و سوختگي هاي گياهچه ناشي از فوزاريوم مي باشد، لذا براي كنترل اين بيماريها بر روي بقايا ضروري است از مديريت تلفيقي استفاده گردد و مديريت خوب بيماري سبب مي گردد بوته ها در مقابل حمله بيماري مصون مانده و مقاوم باشند روش هايي كه براي مديريت تلفيقي بيماري اعمال مي گردند عبارتند از :
۱-تناوب زراعي كارآمد :
تناوب زراعي يكي از روش هاي مؤثر زراعي براي كنترل بيماريهاي بقايازي و خاكزي مي باشد ،تناوب گندم با زراعتهاي غير هم گروه غلات سبب مي شود كه بقايا به جهت نيافتن ميزبان مناسب براي آلودگي از بين بروند و در نتيجه تجزيه بقايا، موادغذايي براي عامل بيماري از خاك تخليه گرديده و عوامل بيماري زا ( ميسليوم ، اسپورها و سايراندام هاي زايشي عوامل بيماري زا ) از بين بروند و كشت گندم بعد از زراعتهاي غير هم گروه كمترين آلودگي را داشته و بيماري به نوعي كنترل خواهد گرديد.
۲-استفاده از ارقام محلي مقاوم :
ارقام زراعي متعددي از گندم وجود دارند كه سطح تحمل و مقاومتشان به عوامل بيماري زاي بقايازي و خاكزي متفاوت مي باشد لذا ارقام زراعي پربازده مقاوم و يا متحمل به بيماري اگر در دسترس باشند مؤثرترين و كم هزينه ترين روش در كنترل اين گروه بيماريها خواهد بود.
3-تاريخ كشت مناسب :
تاريخ كشت تآثير خيلي معني داري روي شدت اثر بيماريهاي خاكزي دارد مثلاً بيماري سفالسپوريوم نواري در صورتيكه گندم زود كشت گردد آلودگي به آن خيلي شديد خواهد بود ،به جهت اينكه توسعه زياد ريشه باعث تماس بيشتر با بقايا و بيماري هاي خاكزي شده و رخداد بيشتر بيماري را سبب مي گردد پس ضروري است مناسب ترين و ايده آل ترين تاريخ كشت هر منطقه تعيين و در آن تاريخ با در نظر گرفتن ساير شرايط اقليمي زراعت گندم كشت گردد.
4-استقرار بوته :
براي استقرارمناسب بوته بهتر است گندم در مزارع با خاك مرغوب كشت گردد ، گياهچه هاي سالم و قوي مي توانند در مقابل عوامل بيماري زا بهتر از بوته هاي ضعيف عمل كنند ، عمق كشت در خاكهاي با بآفت متوسط تا خوب 2.5 تا 3.5 سانتي متر و در خاك هاي با بآفت درشت 5 سانتي متر مي باشد ضروري است بآفت خاك طوري باشد كه امكان تماس بهتر بذر با خاك را فراهم كند.
۵-كنترل علف هاي هرز :
بيشتر عوامل بيماري زاي بقايازي و خاك زي گندم تعدادي از علف هاي هرز باريك برگ را نيز آلوده مي سازند ، كنترل علف هاي هرز و غلات خودرو در مزارع گندم به كاهش حجم عامل بيماري زا در مزرعه كمك كرده و به دنبال آن در طول فصل زراعي از شدت عامل آلودگي كاسته مي شود.
۶- استفاده از قارچ كش ها :
تعدادي از قارچ كش ها مي توانند بيماري هاي بقايازي گندم را به نحو احسن كنترل كنند، قارچ كش هاي مؤثر مي توانند بيماري هاي سپتوريا ، پاخوره ، فوزاريوم و ساير بيماري هاي خاك زي را كنترل كنند ، عوامل بيماري زاي خاك زي سبب پوسيدگي هاي ريشه و طوقه ، سوختگي هاي گياهچه و بيماري هاي ناشي از آلودگي بذر به بوته شده ومي توانند با بكارگيري قارچ كش هاي مؤثر مخصوصاً بصورت ضد عفوني بذر باعث تيمار و كنترل بيماري گردند.
۷- مديريت بقاياي گياهي :
براي كاهش فرسايش خاك توسط باد و آب ، بقاياي گياهي بيشتري در مزارع در سطح خاك نگداشته مي شوند ، اگر علف هاي هرز علفي يكساله در زمان برداشت تراكم زيادي داشته باشند بهتر است از علف كش گراماكسون يا اينكه بعد از برداشت گندم عمليات شخم صورت گيرد اين اقدام دو جنبه مفيد دارد:اول اينكه علف هاي هرز علفي يكساله را كنترل نموده و رطوبت خاك را بجهت عدم استفاده علف هرز از آن حفظ نموده و از بذررفتن علف هاي هرز ممانعت به عمل مي آورد و دوم اينكه علف هاي هرز باريك برگ يكساله به عنوان ميزبان خوب براي يك سري از بيماريهاي قارچي و ويروسي هستند كنترل مي گردند.
پس نگهداري بقاياي گياهي در سطح خاك مزيت زيادي داشته كه در كل سبب حفاظت خاك مي شود و فوايد جانبي آن عبارت از حفظ رطوبت خاك با نگهداشتن برف در سطح مزرعه ، كاهش حركت آب درسطح مزرعه ، افزايش نفوذ آب ، كاهش دماي خاك و بهبود محيط زندگي موجودات خاكي مي باشد ،
بنابراين با اين فوايدي كه حفظ بقاياي گياهي در كنار عامل نگهداري و بيماري زايي بقاياي كاه و كلش در سطح مزرعه دارد ضروري است مديريت اصولي از طريق روش هايي كه گفته شد اعمال گردد تا بقاياي گياهي از بين نرفته و مثمرثمر واقع شده و از بيماري زايي آن كاسته ويا به كلي حذف گردد.

 

 

روند رو به رشد گزارشهاي مبني بر وجود علفهاي هرز مقاوم به "راندآپ" (رايجترين علفكش موجود در بازار) دانشمندان را به فكر طراحي راهكارهاي جايگزين براي كشت گياهان كرده است.
علفكش "راندآپ" با نام ژنريك "گلي فوسات" بيش از 30 سال است كه به بازار ارائه شده است و به دليل تاثير چشمگير بر علفهاي هرز, بسيار مورد علاقه كشاورزان, باغداران, و صاحبان زمينهاي گلف مي باشد. اين علفكش به كشاورزان امكان ميدهد كه تعداد دفعات وجين را كاهش دهند; عملي كه بسيار گران تمام شده ولي محيط زيست را نيز آلوده نميكند.

از ابتداي دهه 90 ميلادي/70 شمسي گياهان موسوم به
Roundup Ready كه به دليل دستكاري در ريخته ارثي آنها به اين علفكش مقاوم شده اند, در گستره وسيعي از مزارع ايالات متحده كشت شده اند, و اين امكان را براي كشاورزان فراهم كرده اند كه علفكشهاي گلي فوسات را بدون نگراني از آسيب رساندن به گياه به كار ببرند.
بر اساس برآوردهاي وزارت كشاورزي ايالات متحده (
http://www.usda.gov/), 80 درصد از 73ميليون هكتار مزارع سوياي اين كشور زير كشت سوياي مقاوم به راندآپ است. اين رقم براي پنبه 30 درصد از 12ميليون و براي ذرت -كه تازه به بازار آمده- 11 درصد از 70 ميليون است.
"استيون پاولس" متخصص علفهاي هرز از دانشگاه غرب استراليا (
http://www.uwa.edu.au/) معتقد است كه كشاورزان بيش از حد اقدام به كشت محصولات مقاوم به راندآپ كرده اند. وي همچنين مي افزايد كاربرد اين علفكش براي توليد غذا در ايالات متحده و بسياري كشورهاي ديگر حياتي است, و در صورت گسترش علفهاي هرز مقاوم به راندآپ, وضعيت بحراني خواهد شد.
در سال 1996 ميلادي/1375 شمسي, براي اولين بار گزارشي در استراليا ارائه شد مبني بر اينكه مقاومت به گلي فوسات در چاودارهايي كه در مزارع غلات به صورت هرز رشد ميكنند ديده شده است. پنج سال بعد, رشد فزاينده چاودار در تاكستانهاي افريقاي جنوبي گزارش شد. در سال 2000 ميلادي/1379 شمسي, پژوهشگران دانشگاه دلاوير (
http://www.udel.edu/) گزارشي به انجمن علوم علف هرز ايالات متحده (http://www.wssa.net/) ارائه دادند كه در آن مقاومت گياه هپوريس رسمي -علف هرز مزارع سويا با نام علمي Hippuris vulgaris- به گلي فوسات گزارش شده بود. از آن زمان تا كنون, مقاومت گياه هپوريس در ايالتهاي اينديانا, كنتاكي, مريلند, نيوجرسي, اوهايو, آركانزاس, مي سي سي پي, و تنسي نيز گزارش شده است.
مشاهده مقاومت علفهاي هرز شاهدانه آبي (
Cannabis sativa) و برگ مخملي تيره پنيرك(Kalanchoe behavensis) به گلي فوسات نيز در ايالتهاي آيووا, ايلينوي, و ميسوري نگرانيهايي را برانگيخته است.
"آلن فلسوت" سم شناس دانشگاه ايالتي واشنگتن (
http://www.wsu.edu/) امكان جذب ژن از گياهان تغيير يافته ژنتيكي را مردود ميشمارد و معتقد است علفهاي هرز ميتوانند به طور طبيعي به علفكش مقاوم شوند. وي توضيح ميدهد: "وقتي در جايي منحصرا يك علفكش به كار گرفته شود, امكان بروز مقاومت به آن علفكش هست."
با اين وجود, عده اي از دانشمندان از كشاورزان خواسته اند روشهاي مديريت علف هرز خود را تغيير دهند تا راندآپ و علفكشهاي مشابه كارايي خود را در آينده حفظ كنند. "پاولس" كاهش كشت گياهان مقاوم به راندآپ را توصيه ميكند, ولي "مارك ون گسل" متخصص علف هرز از دانشگاه دلاوير, روشي متعادلتر را پيشنهاد كرده است. بر اين اساس كشتهاي مقاوم به راندآپ با كشتهاي معمولي در تناوب قرار ميگيرند: "به نظر من كشت گياهان مقاوم به گلي فوسات بايد محدودتر شود, ولي اين به آن معني نيست كه اين نوع گياه اصلا توليد يا كشت نشود, بلكه بايد كشت اين نوع گياهان با برنامه صورت گيرد تا مجبور نباشيم كشت اين گياه را يكباره كنار بگذاريم."
شركت "مونسانتو (
http://www.monsanto.com/)" كه توليد كننده اين نوع محصولات و نيز علفكش راندآپ است, اين مشكل را جدي تلقي نميكند. "گرگوري المور" كارشناس سوياي اين شركت ميگويد: "در بيشتر موارد گزارش شده, مشاهدات مربوط به محدوده كوچكي بوده است, و بعضا تنها از يك مزرعه گزارش شده است."
شركت "سينژنتا (
http://www.syngenta.com/)", رقيب مونسانتو, با نظر "ون گسل" موافق است. "شري فورد" سخنگوي اين شركت ميگويد: "ما عقيده داريم كه اين مشكل جدي بوده و در حال گسترش است. درست مانند داروهاي پادتن, كاربري و اعتماد بيش از حد به اين روشها ميتواند منجر به بي اثر شدن آنها شود."

 

آثار و علائمي كه مربوط به ريشه خراب درخت كاج كوهستاني بوده و علتش Heterobasidium annosus و Armillaria است كه در تحقيقات و بررسيهاي كوههاي آلپ در سوئيس نشان داده شده است نمونه هايي كه اخيرا در حال نابودي و خشكي در درختان كاج كوهستاني 12cm و نهالهاي 1/3cm بر‌آورده شده و هر كدامشان را براي ريشه يابي و آلودگي در آزمايشگاه جداگانه مورد بررسي قرار دارند در زير نمونه اي از يك تخمدان اضافي را كه در ته زيرين هر درخت پيدا كرده بودند و يان روش نيز قبل از نمونه برداري ارزيابي شده بود و از كل 157 نمونه اي كه در حال نابودي بوده و درخت كاج كوهستاني خشك شده و 1484 نهال كه ريشه هايش آلوده بود و اينها از طريق دو يا چند باكتري مورد بررسي قرار گرفته است و بيشترين عوامل و آثار قابل مشاهده قارچها بوده است نمونه هايي از قارچ را در درختان يافته اند به نامهايي كه مضر براي درختان است (مايلكيا ،در تنه هاي ميوه اي ،ريزومورفها (ساقه زير زميني ) و در درختاني كه ويژگيشان بلندي و اثرات خراشيدگي به ما اجازه داده كه به آساني اثرات Heterobasidium annosus و Armillaria را در نابودي و خشكي كاجهاي كوهستاني تشخيص مي دهيم باكتري اوستويا در سازمان ريشه يابي از نمونه درختان تحت نظارات و كنترل بوده و اغلب نمونه هاي باز شناسي شده به علت وجود آودگي استويا و مايكليهاي چهار گانه همراه بوده است همچنين لايه نازكي از قارچهاي چركي و پيدايش ريشه خراب درختان به علت عفونت انوسام پديد آمد علاوه بر اين صمغ كاجها نيز براي شناسايي وجود عفونت استويا پيش بيني شده بود آثار و علائم عفونت و آلودگي استويا و انوسام بر روي نهالهاي جوان بيشتر از درختان كاج قديمي بوده است وجود ارميلاريا در ساقه هاي زيرين براي تشخيص تاثير استويا مفيد نبوده و اگر هم از طريق قارچ شناسي مي توان شكل مخصوص اميلاريا را كشف كرد عفونت انوسام در تنه هاي ميوه اي مشاهده شده ولي بسيار ضعيف تحت تاثير قرار گرفته بود و اغلب در كاجهاي كوهستاني جنگلهاي وسيع صورت گرفته بود .

 


منبع : مرکز مقالات کشاورزی AKE( بزرگترین وبلاگ کشاورزی ای

TOP