مفهوم فرسودگی شغلی
استفاده فنی و تخصصی از واژه فرسودگی کاری “BURNOUT” در اصل به فرای دن برگر، یعنی کسی که اولین مطالب را در سال ۱۹۷۴ در باب این مفهوم به رشته درآورد، برمی گردد. فرسودگی کاری اساساً ناشی از استرس شغلی است. فشارهای عصبی و روانی که به اصطلاح استرس نامیده می شوند در زندگی روزانه ما به وفور مشاهده می شود. به طور کلی تعاریف متعددی از استرس به عمل آمده است. برای مثال وقتی فرد در شرایط و اوضاع احوالی قرار گیرد که تحت فشار واقع شود، یا احساس ناراحت کننده ای به او دست دهد، عصبی باشد، احساس ناکامی و تنش کند یا در تعارض و بلاتکلیفی باشد، می گوییم تحت فشار روانی است. (ساعتچی) ۱۳۷۰ یا «استرس یا فشار روانی واقعه یا رویدادی است که از نظر روان شناسی دارای خصوصیات تهاجمی است و می تواند پیامدهای عضوی به دنبال داشته باشد.» ملک پور ۱۳۷۶.
موارد استرس که در زندگی روزانه و زندگی اداری و شغلی افراد پدید می آیند عمدتاً شامل ناکامی “FRUSTRATION”، اضطراب “ANXIETY” و کشمکش های درونی “CONFLICT” است که هر کدام از آنها به موانع و مشکلات گوناگونی برمی گردند “علوی، امین ا…” ۱۳۷۱
در سازمانها از عوامل مختلفی تولید استرس می کنند که عمده ترین آنها عبارتند از:
نوع شغل، اصولاً برخی از مشاغل نسبت به سایرین استرس زاترند مانند مدیر تولید، کتابداری، پزشکان اتاق عمل، آتش نشان، خلبان هواپیما، مشاور، تدریس در دانشگاه و غیره.
تعارض در نقش؛
سردرگمی در نقش؛
فشارکاری بیش از حد؛
فقدان حمایت اجتماعی؛
تغییرات سازمانی.
به هر حال امروزه در بسیاری از سازمانها، فشارهای عصبی و روانی به درجات گوناگونی وجود دارد. همانگونه که اشاره شد یکی از پیامدهای فوری استرس و فشارهای روانی، پدیده فرسودگی شغلی است. این پدیده مدتهاست به عنوان موضوع مورد مطالعه روان شناسان و سایر متخصصان علوم رفتاری قرار گرفته است.
فرسودگی کاری عبارت از یک فرآیند روان شناختی که تحت شرایط استرس شغلی شدید حادث میشود و خود را به صورت فرسودگی عاطفی مسخ شخصیت”DEPERSONALIZATION” و کاهش انگیزه، پیشرفت و ترقی نشان می دهد”گیبسون، ایوان سوئیچ، دانلی.” ۱۹۹۴
اولین آسیب فرسودگی کاری عبارت از رنج بردن فرسودگی بدنی “PHYSICAL EXHAUSTION” است. افرادی که از این عارضه رنج می برند، اصولاً دارای انرژی کم و دارای احساس خستگی بیش از حد هستند. به علاوه اینکه مبتلایان برخی از نشانه های فشار بدنی “PHYSICAL STRAIN” نظیر سردرد، تهوع، کم خوابی و تغییراتی در عادات غذایی را به طور فراوان گزارش می دهند. دومین زیان فرسودگی شغلی این است که افراد مبتلا به فرسودگی عاطفی را نیز تجربه می کنند. افسردگی “DEPRESSION”، احساس درماندگی، احساس عدم کارآیی در شغل خود و مواردی از این قبیل، همگی نمونه هایی از فرسودگی شغلی هستند.
وجود نگرشهای منفی نسبت به خود، شغل، سازمان و به طور کلی نسبت به زندگی نشانگر فرسودگی های نگرشی هستند و نهایتاً اینکه اغلب مبتلایان احساس پایین بودن پیشرفت و ترقی شخصی را گزارش می دهند.
در مجموع، فرسودگی شغلی را می توان به عنوان یک سندرم فرسودگی عاطفی، فیزیکی و ذهنی که توأم با احساس پایین بودن عزت نفس، احساس پایین بودن خود- ارزشمندی و ناشی از حضور استرسهای شدید و طولانی مدت تعریف کرد. “بارون و گیرین برگ”
فرسودگی شغلی، نشانه ها و عوارض
در این وضعیت احساس کاهش انرژی رخ می دهد. در سالهای اخیر، روانشناسان نسبت به مطالعه و تحقیق در باب پدیده ای به نام فرسودگی شغلی، علاقه نشان داده و پژوهش های متعددی را در این زمینه انجام داده اند. در واقع، فرسودگی شغلی، آن نوع از فرسودگی روانی است که با فشارهای روانی یا استرس های مربوط به شغل و محیط کار توأم گشته است. به عبارت دیگر، فرسودگی شغلی پاسخی تأخیری به عوامل استرس زای مزمن هیجانی و بین فردی در حیطه مشاغل است.
براساس نظر مازلاک فرسودگی شغلی سندرمی است که در پاسخ به فشار روانی مزمن به وجود می آید و شامل سه جزء خستگی یا تحلیل عاطفی؛ از خود بیگانگی یا مسخ شخصیت؛ فقدان موفقیت فردی یا پیشرفت شخص است و بیشتر در میان انواع مشاغل مددرسان و یاری دهنده نظیر مشاوران، معلمان، مددکاران اجتماعی، پزشکان، پلیس، پرستاران و مواردی از قبیل این مشاغل بیشتر مشاهده می شود و این امر احتمالاً معلول نوع وظایف و مسئولیت های اینگونه مشاغل می باشد.
فرسودگی شغلی با فشار، گمگشتگی نقش و ضعف عملکرد شغلی همراه است و علت آن در دو جنبه فردی و سازمانی مطرح می شود. اغلب مطالعات طولی که اخیراً درباره فرسودگی شغلی انجام شده اند از تحلیل های بسیار پیچیده ای برای تشخیص اینکه چگونه تغییرات عوامل فشارزای محیط کار می توانند تغییرات در فرسودگی شغلی را پیش بینی کنند، استفاده نموده اند.
یک نظر عمومی این است که بهترین و آرمان گراترین افراد دچار فرسودگی شغلی می شوند یعنی افراد دچار فرسودگی شغلی، افرادی هستند که برای رسیدن به آرمانها و معیارهای کاری خود، بیش از حد تلاش می نمایند اما وقتی می بینند فداکاری ها و تلاش هایشان برای رسیدن به اهدافشان کافی نبوده است دچار فرسودگی و حتی دچار بدبینی می شوند.
نظر دیگر این است که فرسودگی شغلی نتیجه نهایی در معرض فشارهای شغلی مزمن و طولانی مدت قرار گرفتن است. در نتیجه، فرسودگی شغلی می بایست بیشتر در بین افرادی اتفاق بیافتد که مدت بیشتری در یک شغل اشتغال داشته اند تا افرادی که به تازگی شغلی را انتخاب نموده اند.
برخی محققان در پی یافتن رابطه بین ویژگی های شخصیتی با نشانگان فرسودگی شغلی بوده اند، مطالعات این گروه نشان داده است افرادی که از لحاظ عاطفی دچار فرسودگی شغلی می شوند اغلب کمال گرا و به طور افراطی درگیر کار و شغلشان هستند و از طرفی، اهداف غیرواقع بینانه برای خود ترسیم می کنند. همچنین این محققان براین عقیده اند که صفات و ابعاد شخصیتی می توانند توجیه کنند فرسودگی باشند مثلاً، مازلاک معتقد است فرسودگی شغلی با بعد شخصیتی روان نژادی و نیمرخ روانی خستگی ناشی از کار مرتبط است.
برخی محققان براین تصورند که توقعات بالا در محیط شغلی، موجبات بروز فشارهای شغلی را فراهم می آورند و در نهایت فرسودگی شغلی را در دراز مدت ایجاد می کنند. در مقابل، برخی دیگر از محققین اعتقاد دارند که عوامل بیرونی از قبیل درآمد پایین، می توانند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازند. مثلاً گیلمور و دانسون معتقد کمبود درآمد باعث می شود که افراد، سطوح بالاتری از فرسودگی شغلی را تجربه نمایند و احتمال خطر بروز فرسودگی شغلی در میان آنان افزایش یابد. آنها همچنین براین عقیده اند که یکی از علتهای اصلی رواج بیشتر فرسودگی شغلی در بین معلمین، سطح پایین تر حقوق معلمین در مقایسه با سایر گروه های شغلی می باشد. عده ای دیگر نیز، فرسودگی شغلی را اساساً ناشی از فشار شغلی می دانند و معتقدند پیامد فوری و بدون واسطه فشار روانی در محیط کار، پدیده فرسودگی شغلی است. این گروه از نظریه پردازان، فشارهای شغلی را به عنوان عوامل مؤثر در فرسودگی شغلی مطرح می کنند و اصطلاحاً از قبیل گمگشتگی نقش، کار بیش از حد و کار کمتر از حد را در نظر می گیرند اما هنوز این بحث مطرح است که آیا فرسودگی شغلی نتیجه حجم کار زیاد است (یعنی خواست های فراوان در منابع محدود) یا نتیجه حجم کار ناچیز است؟ (یعنی یکنواختی و بی تنوعی) مثلاً نشان داده است که فشار کار می تواند یکی از عوامل تعیین کننده بروز شکایات ناشی از فرسودگی شغلی باشد اما این بدان معنا نیست که هر کس فشار کاری تجربه نماید دچار فرسودگی شغلی خواهد شد بلکه این بدان معناست که فشار کار شرط لازم برای فرسودگی شغلی است اما شرط کافی نیست. عده ای دیگر از محققین نیز حمایت های سازمانی و سیستم مدیریتی را در نظر گرفته اند درحالیکه برخی دیگر به فرصت های ارتقاء شغلی و تأثیر آن بر کاهش فرسودگی شغلی تأکید دارند. نظریه پردازان پیرو مکتب رفتارگرایی نیز به تقویت مشروط اشاره دارند و پیامدهای رفتاری و موقعیتی را در نظر می گیرند.
عوامل زمینه ساز و مرتبط با فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی، یک تجربه فردی و در عین حال خاص زمینه های کاری است. بنابراین، تحقیقات انجام شده در طول ۲۵ سال گذشته تمرکز خود را معطول دو عامل مرتبط با فرسودگی شغلی نموده اند یعنی عوامل موقعیتی و ویژگی های فردی، که هر دو عامل ارتباط تنگاتنگی با پدیده فرسودگی شغلی دارند. در مقاله خود با عنوان تجویزی برای فرسودگی شغلی در بیان عوامل مرتبط با فرسودگی شغلی تأکید بیشتری بر عوامل سازمانی دارد و عوامل زیر را معرفی می نماید.
تعارض نقش: شخصی که مسئولیت های متعارضی دارد، این احساس را خواهد داشت که به چند جهت کشیده می شود. چنین شخصی مجبور خواهد بود چندین کار را همزمان به انجام برساند و در نتیجه، به خستگی از کار و نهایتاً فرسودگی شغلی مبتلا خواهد شد.
ابهام نقش: بعضی از افراد، از انتظاری که از آنها می رود آگاه نیستند. چنین افرادی، تنها می دانند که از آنها انتظار می رود شخص کارآمدی در حرفه خود باشند اما مطمئن نیستند که چگونه می توانند این انتظار را برآورده سازند و این عدم اطمینان، بدین دلیل است که برای ایفای نقش خود، الگو یا راهنمایی ندارد که از او پیروی کنند یا الگوبرداری نمایند. نتیجه این عدم آگاهی نسبت به وظیفه محوله، این خواهد بود که فرد شاغل هرگز این احساس را تجربه نخواهد نمود که می تواند در انجام کار خود، ارزشمند و موفق باشد.
ازدیاد وظیفه:بعضی افراد نمی توانند به پیشنهاد کاری و مسئولیت های فراوان و بیش از حدی که به آنها می شود نه بگویند و در نتیجه، مسئولیت ها و وظایف زیادی را به خود تحمیل می نمایند. چنین افرادی از جمله کسانی هستند که بیشتر در معرض ابتلاء به فرسودگی شغلی قرار دارند .
پیامد های فرسودگی“
عملکرد شغلی حاصل از فرسودگی شغلی به شیوه های گوناگونی از قبیل کناره گیری از کار، غیبت، تصمیم به کناره گیری از کار و تغییر عملی کار مشاهده شده است. اما افسردگی شغلی در مورد افرادی که در شغل خود باقی می مانند موجب کاهش تولید و اثربخشی در کار می گردد در نتیجه فرسودگی شغلی با کاهش رضایت شغلی و تعهد نسبت به کار یا سازمان مرتبط است. افرادی که دچار فرسودگی شغلی می شوند اثر منفی روی همکاران خود بگذارند بنابراین فرسودگی شغلی می تواند از طریق تعاملات غیررسمی موجود در محیط کار حالت مسری و دایمی به خود بگیرد. هم چنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهد فرسودگی شغلی تأثیر منفی روی زندگی خانوادگی افراد دارد.
یافته های تحقیقات موازی با فرسودگی شغلی نیز آشکار ساخته اند که میان فرسودگی شغلی و شیوه های گوناگون سوء مصرف مواد، ارتباط وجود دارد. در مورد ارتباط فرسودگی شغلی و بهداشت روانی فرض متداول این است که فرسودگی شغلی باعث برخی عملکردهای نامناسب روانی می شود. بدین معنا که اثرات منفی عواملی از قبیل اضطراب، افسردگی و کاهش عزت نفس تشدید می نماید و به طور غیرمستقیم بر بهداشت روانی تأثیر می گذارد.