تفاوت مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی

 
تو چند سال اخیر مطالب زیادی تو وبلاگ‌ها و سایت‌های مختلف در مورد تفاوت‌های مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی دیده‌ام. به همین دلیل مناسب دیدم که این‌جا به طور مفصل به این موضوع بپردازم. پس مهندسای صنایع و مدیران صنعتی ادامه مطلب را حتماً ببینند.    

    اول از همه باید بگویم که ارزش و شخصیت انسان‌ها هیچ ربطی به رشته‌ی تحصیلی آن‌ها ندارد. واقعاً مسخره است که فکر کنیم یک نفرکه مهندسی صنایع خوانده، نسبت یک فارغ‌التحصیل مدیریت صنعتی انسان با ارزش‌تری است یا برعکس. ارزش انسان‌ها نه به رشته‌ی تحصیلی آن‌است، نه به پول و امکانات مالی، نه به تیپ و قیافه و لباس، نه به مدل ماشین، نه به رتبه‌ی کنکور، نه به میزان ریش و سبیل، نه به جای مهر روی پیشانی و نه به هر چیز مادی دیگه‌ای که فکرشو بکنید. به نظر من، ما اصلاً حق نداریم در مورد ارزش انسان‌ها بحث کنیم. چون هرگز نخواهیم توانست به ارزش واقعی انسان‌ها پی ببریم. ما حتی هرگز به تمامی ارزش وجودی خودمان هم واقف نخواهیم شد چه برسد به دیگران!. این مقدمه رو گفتم که بدونید هدف از این مطلب تخطئه‌ی افراد یک رشته خاص یا توهین به کسی نیست. فقط محلی است برای بحث کردن در مورد تفاوت‌های دو رشته‌ی به ظاهر مشابه.

    در ابتدا باید بگویم که این دو رشته شبیه‌ترین رشته‌ها به همدیگر هستند. این موضوع به دلیل واحدهای مشترک درسی آن‌هاست. (البته رشته مهندسی صنایع گرایش تکنولوژی صنعتی، اشتراکات بیش‌تری با مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید دارد) در زیر به اختصار به بعضی از واحدهای مشترک درسی مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی اشاره شده است:

تحقیق در عملیات، ارزیابی کار و زمان، نگهداری و تهمیرات، کنترل پروژه، MIS، کنترل کیفیت آماری، اقتصاد مهندسی و… (لازم به ذکر است که نام بعضی از این دروس در رشته‌ها و دانشگاه‌های مختلف فرق می‌کند، ولی محتوای آن ها یکسان است.)
بعضی از دروسی که” نسبتا” مشترکند : مدیریت تولید – مدیریت کارخانه –( “این دو درس” مجموعا مباحث طرح ریزی ، کنترل موجودی و مواد ، و شبیه سازی را شامل میشود) – آمار کاربردی(6 واحد) – حسابداری(15 واحد) – اقتصاد ( 6 واحد) – مدیریت مالی (3 واحد)

بعضی دروس صرفاً مدیریتی که در رشته مهندسی صنایع آن‌ها را نمی‌خوانند : مبانی سازمان، رفتار سازمانی، منابع انسانی ، روانشناسی صنعتی ، روابط صنعتی، مدیریت بازاریابی،بازاریابی بین المللی، بهره وری، تحلیل سیستم ( با تحلیل سیستم رشته صنایع فرق دارد ( سیستمهای خرید ، و …

بعضی از دروس مدیریت صنعتی: 1- آمار و کاربرد آن در مدیریت 2 2- آمار و کاربرد آن در مدیریت 1 3 – اصول حسابداری 1 4 -اصول حسابداری 2 5-اقتصادخرد 6- اقتصاد کلان 7- تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم 8- تحقیق در عملیات 1 9- توسعه اقتصادی و برنامه ریزی 10- جامعه شناسی سازمان ها 11- حسابداری دولتی 12- حقوق اساسی 13- روان شناسی کار 14- روش تحقیق در مدیریت 15- ریاضیات و کاربرد آن در مدیریت1 16- ریاضیات و کاربرد ان در مدیریت 2 17- زبان تخصصی مدیریت 1 18- زبانهای برنامه نویسی 19- سیستمهای اطلاعات مدیریت 20- مبانی سازمان و مدیریت 21 – مبانی مدیریت دولتی 1 22- مبانی آشنایی با سیتمهای عامل 23- مبانی مدیریت دولتی 2 24- مدیریت تطبیقی 25- مدیریت رفتار سازمانی 26- مدیریت منابع انسانی

    اما در مقابل واحد‌های درسی هستند که فقط مهندسین صنایع آن‌ها را پاس می‌کنند و در رشته مدیریت اثری از آن‌ها نیست. مانند: استاتیک، مقاومت مصالح، روش‌های تولید 1 و 2، کارگاه جوش، کارگاه ریخته‌گری، کارگاه ماشین ابزار 1 و 2، آزمایشگاه فیزیک 1 و  2، آزمایشگاه شیمی، مبانی برق، آزمایشگاه مبانی برق، محاسبات عددی، معادلات، برنامه‌نویسی، نقشه‌کشی صنعتی 1 و 2، و دروس اختصاصی گرایش‌های تولید، تکنولوژی صنعتی، تحلیل سیستم و ایمنی صنعتی مانند: طراحی ایجاد، طراحی قالب و…
    این تفاوت‌ها در واحدهای درسی خیلی از مسائل را روشن می‌کند. همان طور که در بالا دیدید مهندسان صنایع تعداد زیادی واحد عملی پاس می‌کنند که غیرمنصفانه است که تاثیر گذراندن این تعداد واحد عملی را نادیده بگیریم. همچنین غیر منصفانه است که تعداد زیاد دروس صرفاً مدیریتی را برای رشته مدیریت صنعتی نادیده بگیریم.

این دو رشته شباهت هایی در دروس تخصصی با هم دارند. اما تفاوت های آن ها در این است که در بعضی از جا هایی که مهندس صنایع به بعد فنی توجه دقیقی دارد یک مدیر صنعتی به آن به صورت کلی و کلان نگاه می کند و در عوض به بعد مالی و هزینه یابی و همچن�
�ن بعد انسانی در جهت بهره وری که محصول کارایی و اثربخشی است توجه خاصی دارد که نشان دهنده انعطاف پذیری بالای رشته مدیریت صنعتی است.

واقعیت این است که مهندسی صنایع ، بازوی اجرایی مدیریت برای بهبود سیستمها است. مدیریت یک دید کلان نسبت به همه وجوه یک سازمان دارد (نظیر مالی و حسابداری، بازاریابی و فروش، تولید، منابع انسانی و…) که مهندسین صنایع چنین دیدگاه جامعی را ندارند. به عبارت دیگر ، مهندسی صنایع ، به عنوان پلی بین مدیریت و رشته های فنی عمل می کند. به همین دلیل است که در رشته مدیریت ، با ابزارها و تکنیک هایی آشنا می شوند که مهندسین صنایع آنها را خیلی عمیق تر مطالعه می کنند و از طرف دیگر ، مهندسین صنایع ، دروس فنی (نظیر فیزیک ، استاتیک ، مقاومت مصالح ، علم مواد ، روشهای تولید، مبانی برق ، شیمی عمومی ، برنامه نویسی کامپیوتر، نقشه کشی صنعتی و …) را می گذرانند تا بتوانند با کارشناسان رشته های فنی ، ارتباط برقرار نمایند؛ در حالی که دانشجویان رشته مدیریت ، چنین دوروسی را پاس نمی کنند. مهندسین صنایع ، برخی دروس مدیریتی( نظیر اصول مدیریت ، اصول حسابداری ، اقتصاد خرد و کلان) را می گذرانند تا بتوانند دیدگاه هزینه-فایده و اقتصادی را بدست آورند.

مهندس صنایع ، کسی است که بتواند حرکت بین کل و جزء را انجام دهد. یعنی از یک طرف ، یک مهندس صنایع باید بتواند همانند یک مدیر ارشد به موضوعات بنگرد. نگرش مدیریت ارشد به هر موضوع عمدتاً از دیدگاه هزینه-فایده و ارتباط آن با سایر وجوه سازمان است. مهم است که مهندسین صنایع بتوانند چنین دیدگاهی داشته باشند.

حرکت بین جزء و کل (یا به عبارت دیگر در حد فاصل مدیریت و رشته های فنی ماندن) کاری بس مشکل است. برخی کل نگر شده و دوست دارند مدیر شوند که در این صورت باید سایر جنبه های دانش مدیریت را نیز کسب نمایند تا طبل غازی نشوند. برخی نیز جزء نگر شده و روی یک فیلد متمرکز می شوند. شاید به دلیل مشکل بودن ایفای چنین نقشی است که برخی از کشورها و دانشگاهها ، عطای داشتن رشته‌ای با محتوای مهندسی صنایع را به لقایش بخشیده‌اند و آنرا بین رشته‌های مختلف، تقسیم نموده اند. (همان‌طور که در مطلب “مهندس صنایع در اروپا” اشاره کردم، در قاره‌ی اروپا اصلاً رشته‌ای به نام مهندسی صنایع وجود ندارد!) بنابراین جایگاه مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی ، یکسان نیست و اینها حلقه های به هم پیوسته یک زنجیر هستند.

    در این جا باید اشاره کنم که سازمان‌ها را می‌توانیم به سه سطح تقسیم کنیم. سطح اول، مدیران ارشد سازمانند. سطح دوم مدیران میانی و سطح سوم مدیران عملیاتی. به نظر من مهندسان صنایع می‌توانند در سطوح دوم و سوم و مدیران صنعتی می‌توانند در سطح اول فعالیت کنند. (البته باید اشاره کنم که دانش‌آموختگان مدیریت صنعتی و مهندسی صنایع، تحت هر شرایطی گزینه‌های بهتری نسبت به فارغ‌التحصیلان رشته‌های فیزیک، شیمی، ریاضی، کشاورزی، مامایی و.. برای تصدی این سطوح سه‌گانه در سازمان‌های تولیدی هستند.)

    تقسیم‌بندی اشتباهی که معمولاً صورت می‌گیرد، این است که می‌گویند مهندسی صنایع یک رشته عملی است و مدیریت صنعتی یک رشته نظری و تئوری! من جداً به این تقسیم‌بندی معترضم. افرادی که این‌گونه اظهار نظر می‌کنند، اساساً ماهیت علوم دانشگاهی را درک نکرده‌اند! ، آموزش سلسله مراتب و سطوح مختلفی دارد. هرکس بخواهد درس بخواند بایستی در دوران تحصیلی ابتدایی مهارت‌های خواندن و نوشتن را کسب کند و در دوران راهنمایی و دبیرستان علاوه بر تقویت این مهارت‌ها با علوم، فنون و دانش‌های مختلف آشنا شود. این شخص اگر بخواهد باز هم ادامه تحصیل دهد وارد دروان سرنوشت‌ساز دانشگاه می‌شود و رشته‌ایی از علوم و فنون را به عنوان تخصص خود انتخاب می‌کند.

    اگر مطابق روال رایج در ایران سطوح تحصیلات دانشگاهی را به ترتیب به کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تقسیم کنیم و باز اگر سطوح هر دانشی را به چهار سطح فن، علم کاربردی، علم محض و عرصه پژوهش و نظریه پردازی (که ما این جا آن‌را به عنوان فلسفه آن رشته از دانش تلقی می‌کنیم)، تقسیم کنیم، این شخص در هر سطح از تحصیلات دانشگاهی به ترتیب با یکی از این چهار سطح علم مورد نظر آشنا می‌شود و بنابراین از نردبان توسعه عمودی علم بالا می‌رود. حال فرق نمی‌کند که او در مهندسی صنایع درس می‌خواند یا مدیریت صنعتی.

    کاملاً واضح است که کسی که تا سطح کاردانی یا کارشناسی رشته مهندسی صنایع یا مدیریت صنعتی را ادامه می‌دهد، دنبال فن و تخصصی است و می‌خواهد در زمینه رشته تحصیلی خود شغلی را در جامعه پیدا کرده و از راه آن درآمدی کسب کند و کاری به تحقیق ندارد، ولی اگر کسی تا سطح کارشناسی ارشد ادامه داد به نظر می‌رسد او به دنبال آشنا شدن بیش‌تر با نظریات و تئوری‌های اندیشمندان این رشته‌های تحصیلی است و بنابراین به دنبال پیدا کردن قدرت تحلیل مسائل و رویدادهای همان حوزه از دانش باشد ولی سطح دکترا دیگر نه برای به دست آوردن شغل و نه به تنهایی با هدف کسب قدرت تحلیل، بلکه کسب قدرت نظریه پردازی و مطالع�
� و تحقیق است. بنابراین می‌توان گفت که کارشناسان هر دو رشته مهندسی صنایع، مدیریت صنعتی و سایر رشته‌ها به دنبال پیدا کردن شغل و کارشناسان ارشد به دنبال کسب قدرت تحلیل گری و دکتر‌ها به دنبال نظریه‌پردازی هستند. حداقل می‌توان گفت این چیزی هست که باید این طور باشد! حالا چرا این طور نیست و چرا حتی در بعضی موارد عکس این موضوع برقرار است، در این مقال نمی‌گنجد! بنابراین بیان این‌که مهندسی صنایع یک رشته عملی و مدیریت صنعتی یک رشته نظری است کاملاً غلط می‌باشد.

تفاوت اشتباه دیگری که ذکر می‌کنند این است که مهندسی صنایع را یک رشته فنی می‌دانند و مدیریت صنعتی را یک رشته مربوط به علوم انسانی. این یک اشتباه بزرگ است. مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی، هر دو رشته‌هایی بین رشته‌ایی هستند. بنابراین مطلقاً نمی‌توان گفت که این رشته‌ها در چارچوب یک حوزه‌‌ی خاص از علم قرار می‌گیرند.

نکته‌ی مهمی را می‌خواهم ذکر کنم که شاید بعضی از مهندسان صنایع دلخور شوند. اما همان طور که در اوایل این نوشته گفتم، مهندسان صنایع به هیچ وجه گزینه‌های مناسبی برای مدیریت یک کارخانه نیستند، چون دانش مدریتی پایینی دارند. (البته ممکن است که یک مهندس صنایع، شخصاً مطالعات مدیریتی داشته باشد که آن بحثی جداجاگانه است) اما تحت هر شرایطی یک مدیر صنعتی، گزینه‌ی مناسب‌تری نسبت به یک مهندس صنایع برای مدیریت یک شرکت تولیدی می‌باشد.

    در ادامه نظرات چند نفر را که از یک انجمن گفتگوی اینترنتی عیناً کپی-پیست کرده‌ام آورده‌ام و در مقابل نظر هر فرد نظر خودم را هم بیان کرده‌ام:

Bardinova:
میشه به نوعی گفت که مدیریت صنعتی کارش مدیریت هست ! . اما یه مهندس صنایع قبل از اینکه بخواد وارد مقولهء مدیریت بشه مسئول بهینه سازی و افزایش بهره وری هست . حقیقت امر رو بخوای من چندان ربط پررنگی بینشون نمی بینم !
احمد شریفی: با نظر ایشون اصلاً موافق نیستم. همان‌طور که در ابتدای مطلب ذکر کردم، باید سطوح مختلف مدیریتی را در سازمان مشخص کنیم و آن‌گاه به اظهار نظر بپردازیم. سطح مدیریت ارشد سازمان برای مدیریت صنعتی و سطح میانی و عملیاتی برای مهندسی صنایع مناسب‌تر است.

مهیار:
یک مهندس صنایع علاوه بر مفاهیم و اصول مدیریت به کار و دانش فنی (کار عملی) هم احاطه داره.
احمد شریفی: این جمله به این معناست که مهندسی صنایع بر مفاهیم مدیریتی احاطه دارد، که من به شدت با این موضوع مخالفم. البته ممکن است که یک مهندس صنایع با مطالعات جانبی و خارج از حیطه‌ی درسی خود با این مفاهیم آشنا باشد. ولی لزوماً و در اکثر موارد دانش‌آموختگان مدیریت صنعتی به صورت کامل‌تر و جامع‌تر با مفاهیم مدیریتی آشنا هستند. مشابه این قضیه در مورد امور فنی، در مهندسی صنایع صدق می‌کند.


نویسنده : علیرضا قبادزاده

TOP