مدیریت با هوش اخلاقی

  • هوش اخلاقی، توانایی درك درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنهاست. در این مقاله ابتدا اصول هوش اخلاقی در مدیریت بررسی شده، در نهایت مراحل آموزش هوش اخلاقی به مدیران پیشنهاد می شود.

  چكیده

امروزه، سازمانها به صورت فزاینده ای خود را درگیر مسئله ای می بینند كه آن را معمای اخلاقی می نامند، یعنی اوضاع وشرایطی كه باید یك بار دیگر كارهای خلاف و كارهای درست را تعریف كرد، زیرا مرز بین كارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است.

درچنین شرایطی مدیر باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای كاركنان در سازمان به وجود آورد، تا آنان بتوانند با تمام توان وبهره وری هرچه بیشتر كار كنند. این امر، نیازمند وجود رهبری با هوش اخلاقی (Moral Intelligence) بالا است. هوش اخلاقی، توانایی درك درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنهاست.

رهبران با هوش اخلاقی بالا، كار درست را درست انجام می دهند، اعمال آنها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملكرد بالایی دارند و همیشه كارها را با اصول اخلاقی پیوند می زنند. دراین مقاله ابتدا اصول هوش اخلاقی در مدیریت بررسی شده، در نهایت مراحل آموز ش هوش اخلاقی به مدیران پیشنهاد می شود.

 مقدمه

به تازگی پژوهشگران سازمانی، علاقه مند به هوش اخلاقی رهبری شده‌اند، زیرا می تواند مرز بین نوعدوستی و خود پرستی را خوب توصیف كند. پژوهشها نشان می‌دهند كه رشد اخلاقی رهبران با رفتارهایی كه از خود نشان می دهند، رابطه مستقیم دارد. به این معنی كه رفتار رهبری چند بعدی است و رفتارهای مختلف رهبری، با سطوح مختلف رشد اخلاقی ارتباط دارد.

نخستین بار اصطلاح هوش اخلاقی توسط بوربا در روان شناسی وارد شد. وی هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درك درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار درجهت صحیح و درست تعریف می‌كند (Borba, 2005:23). هوش اخلاقی، به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات باز وصادقانه و حقوق شهروندی است.

در دنیای امروزی، تنها رهبران با هوش اخلاقی بالا می توانند در سازمان، اعتماد وتعهد ایجاد كنند كه مبنایی برای تجارت گسترده و درست است. تجارب مدیران تجاری در آمریكا، ژاپن و بسیاری از موسسات خصوصی و شركتهای كارآفرینی، نشان داده است كه رفتار اخلاقی تنها انجام درست كار نیست، بلكه انجام كار درست است.

هم چنین پژوهشهای انجام شده در بیش از 100 شركت نشان داد كه هوش اخلاقی تاثیر بسیار قوی بر عملكرد مالی سازمان دارد(Turner & Barling, 2002).

اصول هوش اخلاقی در مدیریت

لنینك وكیل هوش اخلاقی را توانایی تشخیص درست از اشتباه می دانند كه با اصول جهانی سازگار است. به نظر آنان چهار اصل هوش اخلاقی، بدین‌گونه برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:

درستكاری:

یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه كه به آن باور داریم و آنچه كه به آن عمل می كنیم. انجام آنچه كه می دانیم درست است وگفتن حرف راست در تمام زمانها. كسی كه هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوه ای كه با اصول و عقایدش سازگار باشد، عمل می كند.

مسئولیت‌پذیری:

كسی كه هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال و پیامدهای آن اعمال، همچنین اشتباهات و شكست های خود را نیز می پذیرد.

دلسوزی:

توجه به دیگران كه دارای تاثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان ودلسوز بودیم، آنان نیز در زمان نیاز با ما همدردی می كنند و مهربان خواهند بود.

بخشش:

آگاهی از عیوب خود وتحمل اشتباهات دیگران (Lennick & Kiel, 2005).

پژوهشگران دریافته اند كه چگونه رهبران از هوش اخلاقی خود برای دستیابی به اهداف شخصی و سازمانی استفاده می كنند. هوش اخلاقی تنها راه درست زندگی نیست، بلكه برای تجارت نیز مفید است.

هم چنین دریافتند كه چگونه مهارتهای اخلاقی در وجود انسان توسعه پیدا می كند و دیدگاه هایی از روان شناسی را برای ارائه مبنایی برای درك اینكه چگونه رهبران اخلاقی ایجاد می شوند، ارائه دادند.

بنابراین كمی كردن فواید تجاری هوش اخلاقی برای سازمان سخت و دشوار است؛ مانند نگهداری و حفظ استعدادها، شهرت شركت، رضایت مشتری و...اما هزینه های عدم رعایت، اصول اخلاقی در سازمان، بسیار بیشتر خواهد بود.

شواهد بسیاری وجود دارند كه هوش اخلاقی نقش بزرگی در موقعیت سازمان ایفا می كند. بهتر است بدانیم كه بیشتر سازمان ها راستی و درستی را خط مشی محوری خود قرار داده اند.

امروزه ارزش صداقت درمیان رهبران تجاری غربی، گم شده است و آنان برای پوشاندن یا پنهان كردن حقیقت تلاش دارند، اما برخی از رهبران دیگر روشن وساده عمل می‌كنند و صادقند. بسیاری از پژوهشگران براین باورند كه صداقت كامل درتمام زمانها بایستی در راس دستوركار سازمان باشد.

باوجود این واقعیت و شفادهندگی قدرت راستی و درستی، هنگامی كه انجام تجارت با مشكل و دشواری و سختی برخورد می كند، اغلب تیم هایی از مدیران وجود دارندكه چالشهای ارتباطی را رهبری كنند و به نظر می رسد كه به ندرت كسی بگوید اجازه دهید كه تنها راست بگوییم.

هنگامی كه رهبرپیوسته صادق باشد و همراه با اصول و ارزشهای اخلاقی عمل كند، نوعا عملكرد بالایی را در سرتاسر فروش، سود، نگهداری افراد، شهرت و رضایت مشتری ایجاد می كند. به عبارت دیگر اخلاقیات خوب، برای تجارت خوب است (Manallack, 2006).

اصول پنج گانه اخلاق رهبری

رهبران سازمان برای آنكه بتوانند كاركنان خود را برای دستیابی به هدفی مشترك متقاعد سازند، باید بدون استثنا به اخلاقیات پذیرفته شده ای پایبند باشند ومتعهد بودن خود را به اخلاقیات، از راه رفتار ملموس نشان دهند.

نظریه اخلاقی، نظامی از قواعد و اصولی را بنا می نهد كه انسانها را درتصمیم گیری درباره آنچه درست و نادرست و خیر وشر است، راهنمایی می كنند. آنچه در ادامه می آید، اصول پنج گانه اخلاق رهبری است كه درقالب گزاره هایی توصیف می شوند:

1. رهبران اخلاق مدار به دیگران احترام می گذارند: وظیفه هركس است كه با دیگران به گونه ای احترام آمیز رفتار كند و برای دیگران فقط به خاطر خودشان، احترام قائل شود؛ نه به خاطر هدف دیگری. یعنی از احترام گذاشتن به كسی به عنوان ابزاری برای دستیابی به هدفی دیگر بهره نگیرد.

دستیابی به این مقصود، زمانی میسر است كه به ارزش وتصمیمات دیگران احترام بگذاریم. درجایی كه چنین رفتاری رخ نمی دهد، افراد خود را در مقام بردگی وخدمت به تحقق اهداف سایرین می یابند. شكل عملی احترام به افراد درسازمان، با همدلی، هم احساسی و گوش دادن به خود است كه به ارزشها و سعه صدر داشتن‌ها دربرابر دیدگاه های متفاوت كاركنان تجلی، می یابد.

2. رهبران اخلاق مدار، خدمتگذار دیگرانند: اصل اخلاقی خدمتگذار دیگران بودن، به درستی مصداقی از نوعدوستی است. رهبرانی كه خدمتگذار و نوعدوست هستند، سلامت كاركنان وپیروان خود را در رأس برنامه های خویش قرار می دهند‌.

3.رهبران اخلاق مدار، عادل هستند: رهبران اخلاق مدار، مسائل و امور مختلف را از سرانصاف وعدالت مورد توجه قرار می دهند. درجایی كه قراراست با افراد مختلف به گونه های متفاوت رفتار شود، باید دلایل رفتار متمایز، روشن و معقول ومبتنی بر ارزش‌های اخلاقی مستحكم باشد.

زمانی كه منابع وپاداشها یا كیفرها عرضه می شوند، نقشی كه رهبر می تواند ایفا كند، بسیار حیاتی است. حیاتی بودن نقش رهبر در زمینه توزیع منابع وپاداشها یا كیفرها از این‌رواست كه وی، هم جانب انصاف را داشته، هم نسبت به موقعیت ها و افراد آگاهی كافی داشته باشد؛ كسب این آگاهی بسیارحساس بوده، نیازمند تلاش پیگیر است.

4.رهبران اخلاق مدار، صادق هستند: عدم صداقت یا صادق نبودن، شكلی از دروغگویی است وصورتی از ارائه نادرست از واقعیت است.

صادق نبودن، پیامدهای مشهودی دارد كه نخستین پیامد آن، عدم اعتماد است. زمانی كه رهبران صادق نیستند، دیگران، آنها را افرادی غیر قابل اعتماد وغیر قابل اتكا ارزیابی می كنند. هم چنین تداوم عدم صداقت در مدیریت سازمان، در ایمان افراد نسبت به رهبر ایجاد تزلزل كرده، میزان احترام نسبت به وی را كاهش می دهد.

برای یك رهبر، صادق بودن به معنای این است كه آنچه را نمی تواند انجام دهد، قول ندهد،كژ رفتاری نكند، پشت واقعیت ها پنهان نشود، آنچه روابط را تیره می كند، انجام نداده، بیش از اندازه به كارهای كم ارزش، بها ندهد.

5.رهبران اخلاق‌مدار، اجتماع‌گرا هستند: هر جامعه‌ای به مثابه یك سازمان، دارای سیستم ویژه است. از این رو برای جوامع، اهداف خاصی با توجه به بافت و چشم‌اندازی كه دارند بیان می‌شود كه معمولاً از آنها به عنوان ارزشهای مشترك یاد می كنند.

دستیابی به اهداف مشترك، مستلزم آن است كه رهبر و پیروان، مسیری را كه گروه ترسیم می كند، تبعیت كرده، بر سر آن توافق داشته باشند. رهبران ملزم هستند مقاصد خود و پیروان شان را مورد توجه قرار داده، تسهیلاتی را برای كامیابی در تحقق اهداف به وجود آورند. این بدان معناست كه رهبران نمی توانند و نباید اراده خود را به دیگران تحمیل كنند.

یك رهبر تحول‌گرا باید بكوشد گروه را به سوی خیر مشترك هدایت كند، كه هم برای خود و هم برای یكایك پیروان، سودمند باشد. چنین رویكردی به رهبری از بروز فضای خود كامگی در سازمان پیشگیری می كند (رادمنش، 1383).

· تاثیر هوش اخلاقی بر بهبود عملكرد و موفقیت سازمان

هوش اخلاقی می تواند در این موارد بر عملكرد و موفقیت سازمان تاثیر می‌گذارد:

1. توجه به منافع ذی‌نفعان:

علاوه بر سهام داران، گروههای دیگری نیز وجود دارند كه از اقدامات سازمان تأثیر می پذیرند و دارای منافع مشروعی در سازمان هستند. از جمله این گروه ها می‌توان به مشتریان ،تامین كنندگان مواد اولیه، دولت و جامعه اشاره كرد. تامین منافع سهامداران بدون در نظر گرفتن منافع سایر ذی‌نفعان (كاركنان، مشتریان، جامعه و...)، شیوه ای غیر اخلاقی در مدیریت است.

2. افزایش سود و مزیت رقابتی:

توجه به تمام افراد و گروه هایی كه ذی‌نفع هستند، میزان سود شركتها را در بلند مدت افزایش خواهد داد، زیرا موجب انگیزش نیروی انسانی، افزایش حسن نیت اجتماعی و اعتماد مردم و نیز كاهش جریمه‌ها می‌شود. كی و پاپكین (1998) بیان می‌كنند كه تجزیه و تحلیل شكست شركتها و خسارات وارده به آنها نشان می‌دهد كه در نهایت لحاظ كردن اخلاقیات و حساسیت‌های اجتماعی در فرایند تصمیم‌گیری و تدوین استراتژی موجب افزایش سودآوری شركت خواهد شد.

طبق گزارش مجله فورچون، 63 درصد مدیران عالی شركتهای برتر تجاری بر این باورند كــه رعــایت اخلاقیات، موجب افزایش تصویر مثبت و شهرت سازمان شده، منبعی برای افزایش مزیت رقابتی به‌شمار می‌آید(Buckly, et.al, 2001).

3. افزایش تنوع طلبی:

متخصصان پیش بینی می كنند كه نیروی كار به گونه روزافزون، متنوع تر خواهد شد و شركتهایی كه بتوانند نیازهای این افراد متنوع را درك كرده، از این تنوع به خوبی بهره گیرند، موفق خواهند بود.

لازم است مدیران، توانایی اداره افراد با جنسیت، سن، نژاد، مذهب، قومیت و ملیت های مختلف را داشته باشند. رعایت عدالت و اخلاق در برخورد با این افراد در محیط كار، مدیریت آنها را تسهیل می كند و این امكان را برای سازمان فراهم می‌سازد كه از مزایای نیروی كار متنوع بهره گیرند.

4. كاهش هزینه های ناشی از كنترل:

ترویج خودكنترلی در سازمان به عنوان یكی از مكانیزم های اصلی كنترل از مباحثی است كه بنیان آن بر اعتماد، اخلاق و ارزشهای فردی قرار دارد. ترویج خودكنترلی باعث كاهش هزینه های ناشی از روشهای كنترل مستقیم شده و موجب افزایش سود می‌شود. این امر مستلزم تعهد كامل اعضا به تیم، مسئولیــت‌پذیری همـه اعضای تیم و احترام و اعتماد بین آنها و مدیریت است (Lau & Idris, 2005).

5. بهبود روابط، افزایش جو تفاهم و كاهش تعارضات:

یكی از نتایج رعایت اخلاق كار در سازمان، تنظیم بهتر روابط در سازمان است كه این به نوبه خود باعث افزایش جو تفاهم در سازمان و كاهش تعارضات بین افراد و گروه ها شده، عملكرد تیمی را بهبود می بخشد.شاید بیشترین تأثیرات اصول اخلاقی مربوط به رفتار نیروی انسانی است.

از آنجا كه اخلاق، بخشی از فرهنگ است، بیشتر نظریه هایی كه بر رابطة بین فرهنگی در سازمان تأكید می كنند، خود به خود بر اهمیت نقش اخلاق در این زمینه توجه دارند. فــرهنگ ســـازمانی در یك سازمان می تواند كاركنان را به افرادی پیرو قانون یا قانون شكن تبدیل كند .

6. افزایش تعهد و مسئولیت‌پذیری كاركنان:

چنانكه گفته شد، اخلاق برفعالیت انسانها تأثیر قابل توجهی دارد و لازمه عملكرد مناسب، تعهد و مسئولیت پذیری كاركنان است. انتظار بروز خلاقیت توسط كسانی كه كار خود را از لحاظ اخلاقی، ناپسند تلقی می كنند، واقعی و منطقی نیست.

دونالدسون و دیویس (1990) براین باورند كه مدیریت ارزشهای اخلاقی در محیط كار موجب مشروعیت اقدامات مدیریتی شده، انسجام و تعادل فرهنگ سازمانی را تقویت می كند، اعتماد در روابط بین افراد و گروهها را بهبود می‌بخشد و با پیروی بیشتر از استانداردها، موجب بهبود كیفیت محصولات و در نهایت افزایش سود خواهد شد.

عدم رعایت ارزشهای اخلاقی در اموری مانند جذب و گزینش، اقدامات خلاف اخلاق و خلاف قانون را در سازمان فراهم می‌سازد. رعایت ملاحظات اخلاقی در گزینش و استخدام، ارزیابی عملكرد، نظام پاداشها، اخراج و كوچك سازی سازمان، باعث كاهش بدبینی و پرخاشگری و تعارض، مسئولیت پذیری بیشتر، افزایش تنوع طلبی و درنهایت افرایش ارزش و سود و درآمد شده، رفاه بیشتر سرمایه‌گذاران، مشتریان و كارمندان را موجب می شود (Donaldson & Davis, 1990).

7. افزایش مشروعیت سازمان:

امروزه در شرایط جهانی شدن و گسترش شبكه‌های اطلاعاتی، از سازمانها انتظار می رود در برابر مسائل محیط زیست، رعایت منافع جامعه، حقوق اقلیتها و... حساسیت داشته، واكنش نشان دهند.

به علاوه این شبكه گسترده، تمام فعالیت‌های سازمانها را زیر نظر دارد و به راحتی می‌تواند از راه انجمن‌ها و مجامع مختلف، چهره سازمانها را در انظار عمومی تغییر دهد.

بنابراین سازمانها ناچار به انجام اقدامات وسیع و گسترده برای جلب افكار عمومی هستندكه وجه غالب آنها نشان دادن وجهه اخلاقی كارهای سازمان است. هس مر طی بررسی بر روی چندین سازمان، به این نتیجه رسید كه سازمانهایی كه رفتار اخلاقی دارند، دارای شانس موفقیت بیشتری نسبت به سازمانهایی كه در رفتارهای غیراخلاقی و غیرصادقانه وارد می شوند، هستند.

موفق ترین سازمانها دارای فرهنگی هستند كه همسو با ارزشهای قوی اخلاقی‌اند. رفتار غیراخلاقی، محیط كسب و كار را بر ضد خود تحریك كرده، موجب شكست سازمان می شود .

وجود توجیهات اخلاقی برای اقداماتی كه سازمانها در داخل خود انجام می دهند و نشان دادن تعهدات اخلاقی سازمان به افكار عمومی، بخشی جدایی ناپذیر از فعالیتهای سازمانها برای بهبــود عملكرد و كســـب موفقیت است(هس مر، 1382).

·  آموزش هوش اخلاقی به مدیران

همان گونه كه یافته های مطالعات نشان می دهند، این امكان كه افراد بتوانند هوش اخلاقی خود را افزایش دهند و مهارتهای اخلاقی شان را تقویت كنند، وجود دارد. بوربا(2005) این ده مرحله را برای پرورش هوش اخلاقی یا تربیت كاركنان اخلاقی به مدیران، پیشنهاد می‌دهد:

1. احساس تعهد در راستای ایجاد و پرورش كاركنان اخلاقی:

یك پرسش اساسی آن است كه پرورش كاركنان اخلاقی چه اندازه برای مدیر اهمیت دارد؟ چرا كه تحقیقات نشان داده اند مدیرانی كه به شدت احساس نیاز به شكل دادن رفتارهای اخلاقی یا ترس از ایجاد اخلاقهای زشت در كاركنان خود را دارند، معمولا موفق بوده اند، زیرا خودشان را برای تلاش در این مورد متعهد كرده اند. بنابراین اگر شما واقعا می خواهید كاركنانی اخلاقی داشته باشید، بایستی احساس تعهد شخصی برای پرورش آنان كرده، این تعهد تا رسیدن به هدف تداوم یابد.

2.تلاش برای آن كه الگویی نمونه یا یك مثال اخلاقی قوی باشید:

مدیران نخستین و قوی ترین الگو یا معلم اخلاق برای كاركنانشان هستند، بنابراین مطمئن شوید همان رفتارهای اخلاقی را كه از كاركنان انتظار دارید، خود انجام دهید تا آنها از شما فرا گرفته، شما را الگوی خود بدانند.

3.شناخت باورها و عقاید خودتان ضمن تسهیم آنها با دیگران:

پیش از آنكه بتوانید كاركنان اخلاقی پرورش دهید، باید درباره آنچه كه به آن باور دارید، با خودتان صادق و صریح باشید. بنابراین مدتی كوتاه به تمامی ارزش هایتان فكر كنید. سپس درباره اینكه چرا شما این روش اجرای خاص را دارید، به طور منظم با كاركنانتان صحبت كرده، نظراتتان را با آنان در میان بگذارید.

4.از لحظه‌های آموختن، بهر ه بگیرید:

بهترین لحظه های آموزش، معمولا غیر منتظره و اتفاقی هستند و برخلاف تصور، ازپیش برنامه ریزی نشده اند. هرگاه بحث موضوعات اخلاقی به میان آمد، از آن فرصت استفاده كنید. آنها به شما و كاركنانتان كمك می كنند تا باورهای اخلاقی استواری را كه درهدایت مستمر رفتار برای تمامی زندگی موثرند، توسعه دهید.

5.انضباط را به عنوان یك درس اخلاقی به كار بندید:

انضباط موثر موجب مراقبت از كارمند در این امر می شود تا تشخیص دهد كه چرا رفتارش اشتباه است و چگونه می تواند آن را اصلاح و تصحیح كند. در این مورد، استفاده از پرسش های درست به كاركنان كمك می كند به این توانایی دست یابند كه نظر دیگران را در باره رفتارشان دریابند و توانایی درك نتایج رفتارهایشان را توسعه دهند.

6.توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشید:

در این زمینه نتیجه مطالعات روشن بوده است. كاركنانی كه رفتارهای اخلاقی دارند، دارای مدیرانی هستند كه از آنها انتظار داشته اند، چنین عمل كنند. توقعات و انتظارات شما از كاركنانتان به منزله تعیین نوعی استاندارد، برای رفتارهای آنهاست.

7.نسبت به آثار رفتارها واكنش نشان دهید:

محققان ابراز می كنند كه یكی از بهترین تمر ین های سازنده اخلاق، اشاره به تاثیر گذاری رفتار كاركنان، بر اشخاص دیگر است. انجام این كار موجب افزایش رشد اخلاقی كاركنان می شود.

8.رفتارهای اخلاقی كاركنان را تقویت كنید و پاداش دهید:

یكی از ساده ترین راه های كمك به كاركنان درجهت كسب رفتارهای جدید، این است كه پس از وقوع آن رفتارها، آنها راپاداش دهید وتحسین كنید. پس با هدف شكل دهی رفتارهای اخلاقی ، كاركنان را زیرنظر بگیرید وبا شرح اینكه چرا رفتارشان خوب بوده، شما برای آنها ارزش قائلید، آن را تقویت كنید.

9.روزانه اصول اخلاقی را اولویت بندی كنید:

كاركنان باخواندن اصول اخلاقی درمتن كتابها یاد نمی گیرند كه چگونه افراد با اخلاقی شوند، بلكه تنها با انجام كارهای خوب، این امر را می آموزند. كاركنان را جهت كمك برای ایجاد تغییر در دنیای خودشان تشویق كنید وهمیشه آنان را یاری دهید تا نتیجه مثبت عمل خود را بر روی حالات دیگران درك كرده، تشخیص دهند.

هدف نهایی و واقعی برای كاركنان آن است كه هر چه كمتر و كمتر به راهنمایی دیگران وابسته باشند و اصول اخلاقی باید به زندگی روزمره آنان وارد شده، آنها را درونی سازند. این امر، تنها زمانی روی می دهد كه مدیران بر اهمیت فضیلت ها به گونه مستمر تاكید داشته، كاركنان شان مكرر، این رفتارهای اخلاقی را تمرین كنند.

10.مشاركت و ثبت قانون طلایی:

به كاركنانتان قانون طلایی را یادآوری كنید: قانونی كه بسیاری از تمدن ها را در مدت قرنها هدایت و راهنمایی كرده است و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست: با دیگران همان‌گونه رفتار كنید كه می‌خواهید با شما رفتار شود و تلاش كنید این اصل، قانون اساسی اخلاقی سازمان شما باشد.

· نتیجه گیری

بسیاری از رفتارها و تصمیم های كاركنان و مدیران در سازمانهای امروزی، تحت تأثیر ارزش های اخلاقی آنهاست. از آنجا كه نیروی انسانی، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی و در تعامل با دیگران، هم چنان مهمترین عامل مزیت رقابتی به شمار می آید، قضاوت افراد در مورد درستی یا نادرستی كارها بر كمیت و كیفیت عملكرد آنان و به تبع آن، عملكرد سازمان و در نتیجه موفقیت آن به شدت تأثیر دارد. از این رو توجه به اصول اخلاقی برای سازمانها ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

اخلاق كار می تواند از راه تنظیم بهتر روابط ،كاهش اختلاف وتعارض و افزایش جو تفاهم و همكاری ونیز كاهش هزینه های ناشی از كنترل ، عملكرد را زیر تاثیر قرار دهد. به علاوه هوش اخلاقی موجب افزایش تعهد و مسئولیت پذیری بیشتر كاركنان شده، به بهبود كارایی فردی وگروهی می انجامد.

رعایت اخلاقیات در برخورد با ذی‌نفعان داخلی و بیرونی، باعث افزایش مشروعیت اقدامات سازمان و استفاده از مزایای ناشی از افزایش چندگانگی شده، سر انجام موجب بهبود سودآوری و مزیت رقابتی می شود. از این رو لازم است مدیران در جهت ارتقای اخلاقی سازمان گامهایی را بردارند.

توجه به میزان مشروعیت اقدامات سازمان از نظر كاركنان ، رعایت عدالت درسیستم های گزینش و استخدام، حقوق و دستمزد، پاداش و ارتقا، تدوین منشور اخلاقی سازمان، اقدامات متناسب و سازگار با خواست و حساسیت‌های جامعه، در باره مسائلی مانند: اجرای برنامه های آموزش اخلاقیات برای مدیران و كاركنان و به‌ویژه پایبندی رهبران و مدیران سازمانها به اصول اخلاقی، از جمله اقداماتی است كه سازمانها در این زمینه می توانند انجام دهند.


نویسنده : حمیدمظاهری راد

منبع : http://behavior1.blogfa.com

TOP