۶ رفتار مخربی که اعتماد به نفس کودکان را خدشه‌دار می‌کند

ازجمله مهم‌ترین ویژگی‌های والدین موفق توانایی بالا در مهارت‌های فرزندپروری است. کودکانی که والدین‌شان با مهارت‌های فرزندپروری آشنایی دارند، با اعتماد‌به‌نفس‌تر بار می‌آیند. البته اعتماد‌به‌نفس کودکان فقط از رفتارهای والدین ریشه نمی‌گیرد و عوامل دیگری مانند خصوصیات شخصیتیِ خود کودک و تربیت فرهنگی نیز در شکل‌گیری اعتماد به نفس کودکان نقش دارند. در بزرگسالی، کودکانِ با اعتماد‌به‌نفس پایین از فرصت‌های پیشرفت بسیاری، چه در زمینه‌ی زندگی شخصی و چه در زمینه‌ی زندگی شغلی، محروم خواهند شد.

در ادامه، قصد داریم به‌طور خاص روی نقش والدین تمرکز کنیم و به معرفی رفتارهای غلطی بپردازیم که نتیجه‌شان تخریب اعتماد به نفس کودکان است. پس در ادامه با ما همراه باشید تا ۶ مورد از این رفتارهای تربیتی مخرب اعتماد‌به‌نفس را بیشتر بشناسید.

 

۱. فرصت خطر کردن را از کودک‌تان می‌گیرید

این دنیا پر از خطرها و تهدیدهایی است که والدین را می‌ترساند. معمولا پدرومادرها برای اینکه کودک‌شان را از مواجهه با این خطرها و تهدیدها دور نگه دارند، به مراقبت بیش‌از‌حد و احتیاط افراطی روی می‌آورند. درست است که والدین باید از کودکان‌شان محافظت کنند، اما گاهی این نوع ابراز عشق در قالب مراقبت بیش‌از‌حد می‌تواند مانع یادگیری و رشد فردی کودک شود. نتایج برخی مطالعات انجام‌گرفته در کشورهای اروپایی نشان داده است، کودکانی که برای مثال اجازه‌ی بازی در بیرون از منزل را ندارند، به بزرگسالانی گرفتار ترس یا فوبیا تبدیل می‌شوند. به همین ترتیب، نوجوانانی که فرصت تجربه‌ی شکست عشقی پیدا نمی‌کنند، از لحاظ احساسی به رشد و بلوغ کافی نمی‌رسند و در بزرگسالی قادر به برقراری روابط پایدار نخواهند بود. بنابراین، به والدین هلیکوپتری (والدینی که تمایل به مراقبت بیش‌از‌حد دارند و به‌گونه‌ای افراطی خود را درگیر زندگی فرزندشان می‌کنند) توصیه می‌شود که گاهی با توجه به شرایط، به فرزندشان فرصت خطرکردن بدهند تا کودک ضمن تجربه‌ی زندگی، شجاع‌تر بار بیاید و در بزرگسالی به فردی خودبین و بی‌اعتماد‌به‌نفس تبدیل نشود.

۲. به کودک‌تان فرصت یادگیری حل مشکلات را نمی‌دهید

اعتماد به نفس کودکان - احساس ناتوانی

این‌روزها بسیاری از والدین همه‌چیز را بدون اینکه خودِ بچه هیچ زحمتی بکشد، در اصطلاح برایش راست‌وریست می‌کنند، به‌قدری که بچه حسابی لوس بار می‌آید و چون پدرومادر در همه‌ی مسائل مداخله می‌کنند و به قول خودشان هوای فرزندشان را دارند، کودک از یادگیری برخی مهارت‌های اساسی زندگی باز می‌ماند. اگر قرار باشد که تمامی مشکلات کودک‌تان به دست شما حل شود، آن‌وقت دلبندتان یاد نمی‌گیرد که گاهی هم باید سختی بکشد و راه خودش را از میان دشواری‌های زندگی پیدا کند. درواقع، با این رفتار فرصت استقلال را از کودک‌تان می‌گیرید. این درحالی است که توانایی‌ حل مسئله‌ کودک‌ به پرورش نیاز دارد و درصورتی‌که این فرصت از او گرفته شود، کودک به‌ فردی وابسته و غیرمستقل تبدیل خواهد شد، یعنی فردی که همیشه به کمک دیگران نیاز دارد و به‌عنوان بزرگسال دارای قابلیت‌های ناکافی است.

۳. رویکرد صحیحی در تشویق کودک‌تان ندارید

اعتماد به نفس کودکان - پیروزی

هیچ اشکالی ندارد که کودک‌تان را به‌خاطر موفقیت‌هایش تشویق کنید، البته تشویق اصولی، زیرا تشویق باعث شکل‌گیری این ذهنیت در کودک می‌شود که فردی با توانایی‌های خاص است. اما مطالعات جدید نشان می‌دهد که گاهی تشویق در بعضی از کودکان باعث می‌شود که در پی هر کاری انتظار تشویق داشته باشند و از ارتکاب خطا در قبال والدین و هر کس دیگری بترسند و اگر تشویق نشوند، به توانایی‌های خودشان شک کنند. پس به‌جای اینکه در تشویق رفتارهای پسندیده و انتقاد از رفتارهای نسنجیده‌ی کودک‌تان زیاده‌روی کنید، حد وسط را بگیرید تا مبادا کودک‌تان برای اینکه همیشه برنده باشد یا خودش را برنده نشان بدهد، به هر وسیله‌‌ای مانند تقلب، بزرگ‌نمایی‌، خودستایی یا داستان‌پردازی چنگ بیندازد. چنین کودکی در بزرگسالی از خصیصه‌ی روراستی برخوردار نخواهد بود و چه بسا که توانایی رویارویی با دنیای واقعی را نیز نداشته باشد.

۴. کودک‌تان را صرفا با مشوق‌های مادی به انجام کار درست ترغیب می‌کنید

اعتماد به نفس کودکان - مشوق‌های مادی

بعضی اوقات بچه‌ها طوری رفتار می‌کنند که باعث رنجش والدین‌شان می‌شود. اما لازم نیست که در چنین مواقعی کودک‌تان را با ایجاد احساس گناه و وعده‌ی جایزه وادار به انجام کار درست کنید. در شیوه‌ی تربیتی کودک خود، به‌جای برقراری سیستم پاداش یا تنبیه سعی کنید به کودک‌تان بفهمانید که موفقیت به‌خاطر اراده و رفتار و کردار خوب خودش است؛ نه از جایزه‌ای که در قبال انجام کار درست از شما یا دیگران دریافت می‌کند. گاهی جایزه‌ی سخت‌کوشی تلاش بیشتر است، به این معنی که مثلا جایزه‌ی نمره‌ی خوب همیشه قرار نیست یک هدیه‌ی مادی باشد. در کنار مشوق‌های مادی، به کودک‌تان تجربه‌ی انگیزش درونی را بیاموزید و به او یاد بدهید که انگیزه‌ی تصمیم‌گیری درست را نباید با باج‌گیری عاطفی به‌دست بیاورد. به این ترتیب به فرزندتان کمک می‌کنید تا به فردی قوی تبدیل شود؛ کسی که چالش‌های روزگار بزرگسالی را به‌عنوان فرصتی جهت تقویت اعتمادبه‌نفس می‌بیند و نه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف.

۵. اشتباهات‌تان را نمی‌پذیرید و مدام فرزندتان را در مقام مقایسه با دیگران قرار می‌دهید

اعتماد به نفس کودکان - عدم درک متقابل

انسان جایزالخطاست و بالاخره پدرومادرها نیز از این قضیه مستثنی نیستند و کاملا طبیعی است که آنها نیز اشتباهاتی داشته باشند. وقتی کودک‌تان از دوره‌ی کودکی به نوجوانی می‌رسد، دیگر فقط کافی نیست که پدرومادرش باشید، بلکه بیشتر باید به‌عنوان یک دوست به فرزندتان نزدیک شوید. نوجوانان ممکن است تحت تأثیر تصوری که از بزرگسالی در ذهن دارند، رفتارهای نابه‌هنجار یا سرکشانه از خود بروز بدهند. این حالت به‌ویژه اگر به فرزندتان فرصت اینکه خودش باشد را نداده باشید یا او را دائما با دیگر هم‌سالانش مقایسه کنید، وخیم‌تر خواهد شد. درعوض، بپذیرید که هر بچه‌ای منحصربه‌فرد است و نیاز دارد که درکش کنید و به او اجازه بدهید که در همان چهارچوب شخصی خودش عمل کند. نوجوانان سالم‌تر کسانی هستند که در تلاشند تا مستقل باشند و سعی می‌کنند که در انجام کارها از والدین‌شان کمک نگیرند. البته نه اینکه فرزندتان را رها کنید تا هر کاری دلش خواست بکند، بلکه باید در عین اینکه به او آزادی عمل می‌دهید، از تجارب خودتان نیز برایش بگویید. با فرزندتان درمورد اشتباهاتی که در نوجوانی مرتکب شدید و عواقبی که این اشتباهات برای‌تان در پی داشتند، حرف بزنید. به‌ویژه اگر می‌بینید که فرزندتان درگیر تجربه‌ی مشابهی است، می‌توانید با به‌اشتراک گذاشتن تجارب‌تان به او کمک کنید. فرزندتان با مشاهده‌ی این طرز رفتار احساس خواهد کرد که به او به‌عنوان یک فرد بالغ و فهیم ارزش و احترام می‌گذارید. رفتارتان نباید طوری باشد که فرزندتان احساس کند فردی ناتوان است و احتمالا از پسِ هیچ کاری برنخواهد آمد، بلکه طوری با فرزندتان رفتار کنید که در جهت توانمندتر شدن پیش برود.

۶. حرف و عمل‌تان یکی نیست

اعتماد به نفس کودکان - الگوی نامناسب

والدینی هستند که فرزندان‌شان را درمورد رفتار و کردار درست نصیحت می‌کنند، اما خودشان به خلاف چیزی که می‌گویند عمل می‌کنند. حواس‌تان باشد که همیشه حرف و عمل‌تان یکی باشد. با اذعان به نقاط ضعف خود به کودک‌تان نشان بدهید که منش مهم‌تر از شخصیت است. به این ترتیب، کودک‌تان نیز یاد می‌گیرد که به نقاط ضعف خود اذعان داشته باشد و به فردی فروتن، معتمد و مسئولیت‌پذیر تبدیل شود. لازم است فرزندتان یاد بگیرد که در این دنیای پرحیله خودش باشد و از اخلاقیات دور نشود. الگوی او باشید و نشانش بدهید که اگر انسانی قوی و دور از خودپرستی باشد، اگر با مردم خوب رفتار کند و همیشه پای حرف و عملش بایستد، پاداشش را از زندگی خواهد گرفت.

TOP